« مسکین شیرازی »

تارنمایی بدون موضوع خاص توسط بنده ی شیرازی :)

« مسکین شیرازی »

تارنمایی بدون موضوع خاص توسط بنده ی شیرازی :)

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شهید شکرالله هاشم زاده» ثبت شده است

🌾یاد شهدای والفجر ۸
🌷 قبل از عملیات والفجر۸، گردان امام مهدی(ع) و امام حسین (ع)را جهت اموزش شنا به تهران بردیم. بچه های کادر گردان برای اموزش را در یک گروه گذاشتیم. برای اینکه مربی رعایت حال افراد را نکند, سمت بچه ها را هم مخفی کردیم. در این بین مربی, بیش از هرکس شکرالله را تنبیه می کرد, معاون دوم گردان. شکرالله هم, بدون اینکه اعتراضی کند, صبورانه تمام تنبیه ها را قبول می کرد.
در همین اموزش ها, اب در گوش ایشان رفت که شنوایی ایشان را کم کرده وتا زمان شهادت باعث اذیت ایشان میشد.
☝️راوی سردار رنجبر
🌷 بچه های کادر گردان امام مهدی در یک مغازه, در نبش خیابان در خسرو اباد مستقر بودند. همه برای شرکت در عملیات اماده می شدیم.
وقت نماز مغرب و عشا شد. حاج شکرالله, همیشه خنده رو و کم حرف بود, کمتر برای نماز جلو می ایستاد, اما ان شب بی اصرار در همان مغازه جلو ایستاد و ما هفت, هشت نفر به ایشان اقتدا کردیم.
رکعت اول, حمد را نخوانده, صدای حاجی لرزان شد به رکوع اول که رسید اشکش جاری شد. تا اخر نماز اشک می ریخت.
بعد نماز کسی چیزی نگفت, همه سکوت کرده بودیم. نمی دانستیم اخرین نماز حاج شکرالله و بی سیم چی اش رسول سبزی است.

☝️راوی:سردار قنبرزاده


🌷 از صبح غسل شهادت کرده و دست وپایش را حنا گذاشته بود. لباس فرمش هم تمیز و اتو کشیده بود. شده بود شبیه تازه داماد ها. به شوخی می گفتیم مگه قرار بری حجله؟
فقط می خندید.
شد شب عملیات. ما قایق فرماندهی گردان بودیم که به سیم خاردار های خط دشمن زدیم. به جز شهید جعفر عباسی همه خورده بودیم. ناگهان صدای الله اکبر از خط عراق بلند شد. فکر کردیم عراقی ها برای فریب این گونه می گویند. جعفر نگاه کرد. گفت حاج شکرالله و محسن شجاعی دارند الله اکبر می گن. صداشون به سان صدای ده ها نفر می پیچید و به بچه ها جهت شکستن خط روحیه داد, چند قایق کمکی به انها پیوستند و خط تثبیت شد.
☝️راوی سردار رنجبر
🌷 اماده می شدیم برای حرکت به سمت قایق ها. حاج شکرالله از اول تا اخر ستون گردان می رفت, به همه روحیه می داد و خداحافظی می کرد.
بلاخره با قایق به خط زدیم. قایق فرماندهی خورده بود. ما هم خودمان را به موانع زدیم. دیدم حاج شکرالله تا کمر در اب رفته و نیروها را برای شکستن خط تشویق می کند.خط شکست. وارد خاک عراق شدیم. حاج شکرالله در حال پیشروی بود که گلوله تیربار به سینه اش نشست.
روی زمین افتاد. دستش را در محل ورود گلوله گذاشت و بلند گفت:قاسم زاده هم شهید شد!
اخرین کلامش,خبر شهادت خودش بود.
☝️راوی:محسن شجاعی
🌿🌹🌷🌹🌿
هدیه به شهید حاج شکرالله قاسم زاده(هاشم زاده) صلوات,,شهدای فارس
↘️
تولد:۱۳۳۷/۱۲/۱۰-کوار
شهادت:۱۳۶۴/۱۱/۲۱-فاو, والفجر۸
معاون گردان

مسکین شیرازی